برتری مسیحیت بر اسلام




شواهدی که بین تمام ادیان دنیوی وجود دارد، ادیانی همانند اسلام، زرتشت، بودا، یهودیت وسایر ادیان آن است که پیروانشان نسبت به اعتقادات و عقایدی که دارند، تعصب و اعتقاد خاصی دارند. در این زمینه کلام خدا در رومیان باب 10 اینگونه میگوید: ((من میدانم که آنان در دل خود چه غیرت و احترامی برای خدا دارند)). این درباره تمام پیروان مذاهب صادق است و آنان برای این غیرت و احترام حاضرند هر کاری برای خدا انجام دهند. به همین دلیل با تمام توان سعی میکنند قوانین و مقررات مذهبی را مو به مو رعایت کنند. اسلام همانند سایر مذاهب دیگر شریعت را به پیروانش معرفی میکند. شریعت به پیروانش میگوید که چه کارهایی باید انجام دهند و چه کارهایی انجام ندهند. شریعت در همه امور اجتماعی، سیاسی، مذهبی و ... مو به مو تعیین تکلیف میکند.این شریعت نه فقط در اسلام بلکه در سایر مذاهب نیز مصداق دارد. به عنوان مثال زرتشت به پیروان خود می آموزد که پندار نیک ، کردار نیکو گفتار نیک داشته باشند و پیروان این مذاهب با احترام و غیرت خاصی این فرامین را اجرا میکنند فقط به خاطر یک دلیل و آن احترام و غیرت نسبت به خداست. آنان به راستی خدا را دوست دارند و میخواهند او را راضی و خشنود نگه دارند و به او نزدیک شوند.اما کلام خدا در رومیان 10:2 میگوید: ((اما این غیرت و احترام از روی درک و شناخت صحیح نیست)). پس آنان با تمام تلاشی که برای رعایت کردن شریعت میکنند، مسیری که در آن به سوی خدا میروند اشتباه است. شریعت دو ایراد عمده دارد: 1- شریعت به ما قوانین مختلف میدهد و از ما انتظار دارد آنها را مو به مو اجرا کنیم در حالیکه هیچ کس نمیتواند شریعت را کامل اجرا کند. در همین زمینه در رومیان باب 10 میبینیم ((درباره بیگناه حساب آمدن و آمرزش از راه شریعت، موسی فرمود که شخص در صورتی ممکن است بخشیده شود و بیگناه به حساب آید که بتواند کاملا خوب باشد، و در سراسر زندگی اش در مقابل وسوسه ها مقاومت کند و حتی یکبار هم گناه نکند)). 2- شریعت به ما یاد میدهد چگونه از گناه دوری کنیم و پاک بمانیم ولی هنگامی که گناه کردیم چه باید بکنیم. شریعت قادر نیست برای گناهان ما چاره ای بیندیشد و راهی پیدا کند که آنها را پاک کنیم، به همین دلیل به راه های غیر انسانی رجوع میکند. به عنوان مثال هرکسی که دزدی کند باید دستانش قطع شود  و یا مجازات زنا سنگسار است. ولی با اجرای این قبیل اعمال گناه پاک نمیشود و اصل گناه پابرجاست و شریعت قادر به پاک کردن این گناه نیست. یعقوب در باب 2 آیه 10 و 11 میگوید: ((کسی که همه احکام خدا را مو به مو اجرا کند، ولی در یک امر کوچک مرتکب اشتباه شود به اندازه کسی مقصر است که همه احکام خدا را زیر پا گذاشته است. زیرا همان خدایی که گفت زنا نکنید، این را نیز گفت که قتل نکنید پس اگر زنا نکنید اما مرتکب قتل شوید به هر حال از حکم خدا سرپیچی کرده اید و در برابر او مقصر میباشید)). اما مسیحیت متفاوت است. مذهب روشی انسانی است برای رسیدن به خدا. مذهب و دین سعی انسان است برای راضی نگه داشتن خداوند در حالیکه مسیحیت یک دین نیست و روش آن با مذاهب دیگر متفاوت است. مذهب تلاش انسان برای رسیدن به خداست در حالیکه مسیحیت تلاش خداست برای بازیافت انسان. خدا به خوبی میداند که هیچ انسانی نمیتواند که استانداردهای خدا را رعایت کند و تمام قوانین خدا را اجرا کند. خدا با علم به این موضوع با نقشه ای زیرکانه راه حلی پیش روی ما گذاشت. خداوند به روی زمین آمد و جسم انسانی به خود گرفت تا درد ها و مشکلات و افکار ما را درک کند و از ان مهمتر آمد تا داوطلبانه به خاطر گناهان انسان مصلوب شود و خونش ریخته شود تا با ریخته شدن این خون بهای گناهان انسان پرداخته شود و به این وسیله راهی برای انسان ها ایجاد شود تا به سوی او بازگشت کنند. تنها خدا میتوانست بهای گناهان انسان را بپردازد چرا که تنها وجود خدا عاری از هرگونه گناه است. پس مسیح خدای زنده است و او چهره خدای نادیدنیست.